جدول جو
جدول جو

معنی آب زدن - جستجوی لغت در جدول جو

آب زدن
(مَ جَ)
آب افشاندن و پاشیدن، بچیزی یا بجایی
لغت نامه دهخدا
آب زدن
آب افشاندن بچیزی یا جائی آب پاشی کردن، فرو نشاندن آتش خشم تسکین دادن رام کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آب شدن
تصویر آب شدن
گداخته شدن، واشدن جسم جامد در اثر حرارت، حل شدن چیزی در حلّال
شرمنده شدن
بسیار لاغر شدن
فرهنگ فارسی عمید
(سِ کَ / کِ بَ اَ تَ)
لب زدن به غذایی، چشیدن آن.
- لب نزدن، نچشیدن. حتی اندکی نخوردن. هیچ نخوردن: به آنهمه خوردنیها لب نزد، از هیچکدام حتی اندکی نخورد.
، دشنام دادن. عربده کردن:
آن یکی می خوردو لب زند و جنگ کند
وقت رفتن شکند جام و صراحی در هم.
نزاری.
، خاموش شدن و نیز به معنی گفتن و این قسم از اضداد است. (غیاث) :
شهد ریزی چون دهانت لب به شیرینی زند
فتنه انگیزی چو زلفت سر به رعنایی کشد.
سعدی.
لب چو در حرف آستان تو زد
بر زبان حرف آسمان تاوان.
فصیحی.
لبکی مبکی مزنه بشن
تاخان حاکم امیه بشن
(کلام موزونی به لهجۀ مردم خراسان)
لغت نامه دهخدا
(زَ بَ نَ گَ دی دَ)
سخن گفتن (در بسیاری از لهجه ها از جمله در گناباد خراسان و گیلان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از آبزدن
تصویر آبزدن
آب بسر افشانده، مرشوشه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بم زدن
تصویر بم زدن
با دست زدن بر سر کسی بقوت
فرهنگ لغت هوشیار
لب زدن بغذا یا نوشابه ای. خوردن یا نوشیدن آن بمقدار کم چشیدن: بخوردنیها ابدا لب نزد، سخن گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آب شدن
تصویر آب شدن
کنایه از شرمنده شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گب زدن
تصویر گب زدن
سخن گفتن گفتگو کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آب شدن
تصویر آب شدن
((شُ دَ))
گداختن، ذوب شدن، شرمنده شدن، ناپدید شدن، لاغر و نحیف شدن، خجالت کشیدن، از خجالت، بسیار شرمگین شدن، رفتن آبرو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آب بند
تصویر آب بند
سد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آب شدن
تصویر آب شدن
ذوب شدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آب زده
تصویر آب زده
مخفّفٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از آب زده
تصویر آب زده
Waterlogged
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از آب زده
تصویر آب زده
imbibé
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از آب زده
تصویر آب زده
empapado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از آب زده
تصویر آب زده
imara ya maji
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از آب زده
تصویر آب زده
промокший
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از آب زده
تصویر آب زده
wassergesättigt
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از آب زده
تصویر آب زده
водяний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از آب زده
تصویر آب زده
przemoczone
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از آب زده
تصویر آب زده
被水淹没的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از آب زده
تصویر آب زده
پانی میں ڈوبا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از آب زده
تصویر آب زده
পানি ঢালা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از آب زده
تصویر آب زده
suya batmış
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از آب زده
تصویر آب زده
inzuppato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از آب زده
تصویر آب زده
물에 잠긴
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از آب زده
تصویر آب زده
水浸した
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از آب زده
تصویر آب زده
ספוג במים
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از آب زده
تصویر آب زده
encharcado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از آب زده
تصویر آب زده
basah kuyup
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از آب زده
تصویر آب زده
จมอยู่ในน้ำ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از آب زده
تصویر آب زده
doorweekt
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از آب زده
تصویر آب زده
पानी में डूबा
دیکشنری فارسی به هندی